دلنوشته های یک طلبه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

غربت

06 بهمن 1394 توسط راحله به خبر


یه همسایه نا خلفی داشتیم که به هیچ صراطی مستقیم نبود. یک روز در خانه ما اومد و گفت : یک گرفتاری برای پسرم پیش اومده، میشه یک زیارت عاشورا بهم بدید تا برای حاجتش بخونم؟ من هم دادم . یک هفته بعد که کتاب دعا را پس آورد، من بهش گفتم : دستتون باشه و استفاده کنید و اون کتاب برد. مثلاً داشتم به راه راست هدایتش می کردم ! در حالی که اون هدایت شدنی نبود ! حالا دلم برای اون کتاب دعا تنگ شده ! چون غریب و تنها وسط خونه ای پر از گناه گیر افتاده! مثل غربت انبیا در میان امت گمراهشون، مثل غربت امام علی ع میان مسلمانان ، مثل غربت شیعه در دنیای امروز

 نظر دهید »

چادر

06 بهمن 1394 توسط راحله به خبر

ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻣﺖ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧـــﻮﻡ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﺘﯽ ﺟﻨﺘﻠﻤﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﮐﻪ
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺕ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﺎﺩﺭﺕ ِ ،
ﻧﻪ ﺧﻂ ﭼﺸﻤﺖ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﺍﮐﺮﺍﻩ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ : ” ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻣﻨﯽ
ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺑﯿﺎﺭﻡ؟ ” ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﺑﺎ
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﯽ ﻻﺑﺪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺳَﺮَﻣﻪ !
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭘﻠﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ
ﭼﺎﺩﺭﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﯽ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺩ
ﮐﺮﺩﻥ ﺣﺮﺍﺳﺖ ، ﺩﺧﺘﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ
ﻣﭽﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺸﻮﻧﻮ ﻭ ﺣﺲ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻭﻟﻊ ﻣﺰﻩ
ﻣﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻗﯿﺪ ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﯽ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﺎ
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺩﻟﺖ ﺿﻌﻒ ﻣﯿﺮﻩ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﺎﻻﺳﺖ ، ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﺎﯾﯿﻨﻪ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺳﻄﺢ ﺑﺮﺍﻗﯽ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﻪ
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﭘﻮﺵ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ …
+ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻩ
ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺕ نیاری

 نظر دهید »

حجاب

06 بهمن 1394 توسط راحله به خبر

دختره با کلی آرایش برگشته میگه:

واقعأ شما پسرا این دختر چادریا رو از ما بیشتر دوس دارین؟

پسره خیلی رک گفت: آره!!!

دختره جواب داد:
پس اگه دوسشون دارین چرا نگاهشون نمیکنین و سرتون رو میندازین پایین از پیششون رد میشید؟؟؟

پسره گفت:
آره تو راس میگی ما نباید سرمون رو پایین بندازیم

اصلا سر پایین انداختن کمه؛
باید تعظیم کرد در مقابل حجاب

 نظر دهید »

خدای مهربان

06 بهمن 1394 توسط راحله به خبر


گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم شکستم توبه ها، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که ای ستّار من، ای حضرت غفّار من
گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم شکستم توبه ها، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که ای ستّار من، ای حضرت غفّار من
من بر خودم کردم جفا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم ز خوبی خالی ام، من دانه ای پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که احوالم بد است، از بس گناهم بی حد است
بخشیده ای این بنده را؟! گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که نفسم سرکش است، جایم درون آتش است
أِغفرلنا، أِغفرلنا، گفتی که بخشیدم، بیا
من بر خودم کردم جفا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم ز خوبی خالی ام، من دانه ای پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که احوالم بد است، از بس گناهم بی حد است
بخشیده ای این بنده را؟! گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که نفسم سرکش است، جایم درون آتش است
أِغفرلنا، أِغفرلنا، گفتی که بخشیدم، بیا

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

دلنوشته های یک طلبه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس