غربت
یه همسایه نا خلفی داشتیم که به هیچ صراطی مستقیم نبود. یک روز در خانه ما اومد و گفت : یک گرفتاری برای پسرم پیش اومده، میشه یک زیارت عاشورا بهم بدید تا برای حاجتش بخونم؟ من هم دادم . یک هفته بعد که کتاب دعا را پس آورد، من بهش گفتم : دستتون باشه و استفاده کنید و اون کتاب برد. مثلاً داشتم به راه راست هدایتش می کردم ! در حالی که اون هدایت شدنی نبود ! حالا دلم برای اون کتاب دعا تنگ شده ! چون غریب و تنها وسط خونه ای پر از گناه گیر افتاده! مثل غربت انبیا در میان امت گمراهشون، مثل غربت امام علی ع میان مسلمانان ، مثل غربت شیعه در دنیای امروز